حیران چت - تنها چت روم برتر - گرنه حیران چت-مریم چت-عکس چت
حیران چت - تنها چت روم برتر - گرنه حیران چت-مریم چت-عکس چت
انگشتر به تن انگشتهای ظریفش خوش نشسته بود، لبخند تلخی داشت و قطره ی چت اشکی که گوشه ی چشمش برق می زد. مریم چت، از دوری و دلتنگی هایش می گفت و از اون روز خاص... نگاهشوون به هم گره خورده بود و تنها چت شاهد اون لحظه مجسمه ای بود که لکه ای روی پیکرش نداشت، سفیدِ سفید بود. تمام روز جمعه رو با هم قدم زدیم، عکس چت گرفتیم، حرف ها را نگفته نذاشتیم، ولی همچنان شکایت داشت. گالری گوشی رو باز کرد، کمی عکسها رو بالا و پایین کرد، یه عکس خیلی خاص چت داخل گوشی داشت، بهش نگاهی انداخت، مکثی کرد و برقی به چشمانش نشست و لبخندی، گونه هایش را شکل داد. داشت تصمیم می گرفت که عکس را نشون بده یا نه، با همان دستش به سمت شونه ی من اومد در یک آن، گوشی از دستش سُر خورد، صدایش در سرمان سوت کشید و ما مات و مبهوت حیران چت و گیج، فقط نگاه می کردیم
2024-04-19 | 15:19:44: | تعداد بازدید: 236